یه جمع و یک جماعت، یک نشست تقریبا خصوصی و یک جوان که از یک فرصت ۳ دقیقهای تاریخ میسازد، برگی از تاریخ که ثبت خواهد شد. وحید نیا جوانی است از جنس جلایی پور، سمبلی از نسل ما، میترسد ولی سخن را ناگفته نمیگذرد. در بیت خامنهای بر ایشان تاختن؟ بدنم سرد میشود. باکی نیست اگر فردا بر صفحه صدا و سیمای شما حرف هارا پس بگیرد، حرجی نیست اگر آنچه را که گفته اندیشهای وارداتی و نه اصیل بنامد، کرد آنچه را باید میکرد و کاشت آنچه را باید میکاشت. و شما آقای خامنه ای، جوانی از جوانان این کشور را در پیشگاه خود دیدید، در خانه بر شما تاخت، آرام سخن گفت و متین تا فرصت کنید کلمه به کلمه آن را فرو دهید و با بند بند وجودتان حس کنید آنچه را که ما میاندیشیم. و یک فرصت از شما گرفت که در آینده از غفلت ناشی از اطلاعات غلط مشاورین بنالید، اینک شما میدانید که ما معتقدیم که قبلا هم میدانستید، ولی اینک بر همه مسجل است که میدانید، چه میکنید؟
۱۳۸۸ آبان ۸, جمعه
یه جمع و یک جماعت و یک جوان که از یک فرصت ۳ دقیقهای تاریخ میسازد
از بحثهای انرژی بر اختلاف زا حذر کنیم، هفته دیگر ۱۳ آبان است وهمه دوش به دوش برگی دیگر از کتاب جنبش مان را ورق خواهیم زد
از بحث تقابل سبز و قرمز مهاجرانی که بگذریم و موضوع جمهوری ایرانی و اسلامی رو موقتا به فراموش خانه ذهن هدایت کنیم و دیگر مسائل اختلاف زای انرژی بر رو ندیده بگیریم میرسیم به کارهایی که باید واسه هفته بعد انجام بدیم। وقت به شدت تنگ است و کار نکرده بسیار। تهران هنوز خوابه، هنوز عطر و هیجان هفته قبل از روز قدس به مشام نمیرسه. کروبی و خاتمی و موسوی سهم خود را انجام دادند و علائم را فرستادند، ۱۳ آبان قطعاً بین ما خواهند بود. امروز صبح هم قوچانی آزاد شد و این یعنی یه خبر خوب و میشه این رو به فال نیک گرفت. بحث موندن در خیابانها هم قوت و شدت گرفته که با توجه به علائم موجود ابدا به نظر نمیرسه که عملی باشه و به زعم بسیاری از دوستان تنها توقعی ناممکن در شرایط فعلی ایجاد میکند که ممکن است منجر به سرخوردگی شود، شاید بهتر است بر زمان بر بودن این تغییر دوباره تاکید شود، آنقدر طول بکشد که به همه ما فرصت رشد برای ساختن یک جامعه آزاد از استبداد (چه دینی و چه غیر دینی) بدهد. هدف از استبداد تحدید نوع انسان است، فارغ از دیندار یا غیر دیندار، و برای نیل به این هدف استفاده از هر ابزاری را مجاز میداند که مذهب تنها میتواند یکی از آنها باشد (در آلمان هیتلری نژاد در چین و کوبا و شوروی یک ایدئولوژی نقش تقریبا همسان با مذهب ایجاد کردند). به هر حال، شروع کنیم. شبکههای فردی مهمترین ابزار ما هستند و در این حال کم خطر ترین، شب نامه مؤثرترین راه ولی مستلزم پذیرفتن خطر آن. هفته دیگه تهران همه ایران است، چشمان مشتاق همه دنیا و نگران همه تمامیت خواهان خیابانهای تهران را نظاره میکند و بعدا این به معنای فراموش کردن نقش شهرهای دیگه ایران نیست، اصفهان و شیراز و اهواز و تبریز بارها نقش برجسته خود را به نمایش گذارد اند، مشهد کم کم از خواب بیدار میشود و قم نشانههایی از برخواستن را نمایان میسازد. همه با هم بر خواهیم خواست، همه با هم نجواهایمان را به فریاد تبدیل خواهیم کرد. این کتاب را همه با هم خواهیم نگاشت، همه با هم برگ برگ آن را ورق خواهیم زد و اثری خلق خواهیم کار که در تاریخ با افتخار ثبت شود. به امید پیروزی.( ضمنا تصویر پوستر از وبلاگ کبک آگاه است گرفته شده است)
۱۳۸۸ آبان ۵, سهشنبه
سنگر به سنگر عقب میروند، آرام نخواهند نشست، به هوش باشیم
هفته دیگر ۱۳ آبان است، روز دانش آموز، روزی که فریاد خواهیم زد، دوباره آنچه را آنها میخواستند را انجام خواهیم داد، بر علیه مستبد زمان فریاد میزنیم، بر علیه مستکبر قیام خواهیم نمود و خشم خود را نشان خواهیم داشت، مگر همین نخواستند. اتفاقهایی که این روزها تو تهران افتاده و آنچه که در هفته قبل هنگام انتخابات دانش آموزی افتاد نمیدونم این بدبختها باز هم مثل سالهای قبل جرات میکنند فلهای از دبیرستانها و دبستانها دانش آموزها رو به تجمع بیاورند؟ نمیدونم جسارت این خطر رو دارند که با هزینه خودشون به جمعیت ما بیفزایند. خواهیم دید. ولی چیزی که مسلم است این است که آرام نخواهند نشست که هر چه دارند را ما یک به یک فتح کنیم، تدبیر خواهند کرد، از بی شرفی چیزی کم ندارند که برای جنگیدن سلاح قدرت مندی است، تنها چند روز وقت داریم، چند روز ایران فقط تهران نیست و جنبش فقط برای اهالی اینجا، جنبش به وسعت همهٔ ایرانه، از تهران تا آبادان و اهواز، از تبریز تا مشهد و زیستن. جنبش به گستردگی همهٔ جامعه است، همه اقشار، همه گروههای سنی و قمیتی، همه تفکرها، از دبستان های مشهد تا دانشگاههای تهران. پیش میرویم و حکومت گام به گام عقب مینشیند، صدایش را رسا تر میسازد تا ضعف ناشی از این عقب گردها کمتر به گوش رسد.
۱۳۸۸ مهر ۲۵, شنبه
حجاریان را محکوم کردید، این هم بگذرد و روزی رسد که شما مانید و ما و عدالت
سعید حجاریان به ۵ سال حبس تعلیقی محکوم شد، سعید حجاریان از پیشگامان جریان نو اندیشی در این کشور، رئیس شورای شهر اول تهران، مشاور عالی رئیس جمهور سابق ایران، جانباز اصلاحات به ۵ سال حبس تعلیقی محکوم شد. هنوز دلم میخواد این عبارت را تکرار کنم چون هنوز برایم قابل هضم نیست. روزی یکی از دوستان نوشت که از نیم مرده این مرد بر صندلی چرخدار هم میترسند که کاش مینوشت که این کوتاه قامتان اصولا وجود چنین مردی را بر نمیتابند. این هم بگذارد، این هم بگذارد و روزی رسد که شما مانید و ما، شما مانید و ما و عدالت صرف و آنگاه خواهیم پرسید، از خدایتان، از شرفتان، از آن چیزی که به نام انسانیت خود را صاحب آن میدانید و کفتار را به عنوان حیوان فاقد. نمیدانم که آگاهید که به کجا میروید و در چه مسیری گام میزنید؟ لحظه لحظه بیشتر در عمق سیاهی این منجلاب فرو میروید و بیشتر و بیشتر از ساحل نجات دور میشوید؟ سعید حجاریان تنها یک فرد نیست، نمدی از اندیشه این ملت است، سمبول است از مبارزه این نسل در راه آنچه که آزادی مینامد، به ۵ سال زندان محکومش کردید؟ بعد آن چه میکنید؟ دوباره به ۵ سال بعد؟ کرید، کورید، نمیبینید و نمیشنوید. ناا توان از درک این حقیقت عریان اید که جواب نمیدهد، شاید اندکی بیشتر بر دوام آن بیافزید ولی آگاهید از آنچه که بعد از آن بر شما خواهیم آورد، چنان زنجیری بر پهایتان استوار کنیم که غیر از نظاره کاری نتوانید بکنید و آنگاه خواهیم پرسید از خدایتان،....
۱۳۸۸ مهر ۲۴, جمعه
سنگهای سرد گورهای جوانان مان، دیوارهای سیاه زندانهای محاط دوستان دربندمان شهادت میدهند که از پا نخواهیم نشست
۱۳ آبان روز دیگری است، همانند روزهای دیگری است که در طیّ این ماهها رقم زده ایم،سبز، پر شکوه و یاد آور همه خواهشهای چندین نسل سر خورده ناموفق در مسیر ایجاد دموکراسی، در راه افرینش جامعهای که در آن آزادی نه به عنوان امتیاز بلکه به مثابه یک حق نگریسته شود. روز نبرد نهایی نیست اگر چنین روزی وجود داشته باشد که هنوز آرزومندیم که با کمترین هزینه این مسیر را بپیماییم. سنگهای سرد گورهای جوانان مان ، دیوارهای سیاه زندانهای محاط دوستان دربندمان شهادت میدهند که ما از پا نخواهیم نشست، نخواهیم دست کشید. گام به گام پیش خواهیم رفت، قدم به قدم عقب خواهیم نشاند تا تا آخرین سنگرهایشان را هم به نام مردم و آنچه که حق مینامیم پا بگذریم و پس بگیریم آنچه که از ما در این سالها به تاراج رفته؛ حق زیستن در یک جامه آزاد، حق داشتن یک زندگی که در آن بوی گند استبداد جای جای آن را نگرفته باشد و ترس از حکومت بند بند وجودمان را نلرزند، آنگاه است که دین به جایگاه خود بازمیگردد که مدت هاست جای خالی آن را در قلب خود احساس میکنم، جایی که به آن تعلق دارد
۱۳۸۸ مهر ۲۳, پنجشنبه
حول محور شایعه بیماری یا مرگ خامنهای وقت خود را تلف نکنید، کارهای مهم تری در پیش داریم
کوتاه و مختصر به دوستان: لطف کنید اینقدر حول محور شایعه بیماری یا مرگ خامنهای وقت خود را تلف نکنید که حتا اگر این واقعه مبارک حادث شده باشد انحراف ما از تمرکز بر تبلیغ ۱۳ آبان به بهانه پرداختن به این موضوع، کمکی به جنبش سبزمان نمیکند. در نگاه اول که امکان وقوع این واقعه به صفر میل میکند که مطمئن باشید که اگر حتا خامنهای به این مرز نزدیک میشد چنان فضا را امنیتی میکردند که حتا در روستاها هم احساس میشد. در ثانی این اتفاقی نیست که بتوان از سران مخفی داشت که اگر نیک بنگرید حتا نشانههای امکان آن را هم نمیابید. و دوستانی که از شوق یا جهل نشانههای این محال را بزرگ نمایی میکنند لطف کنند ٔگل به خودی نزنند که جنبش به انرژی آنها برای صرف در راههای مفید تر نیاز دارد.
۱۳۸۸ مهر ۲۱, سهشنبه
گزارش ایران-۱-صدا و سیما در شهرستانها خزنده پیش میرود، ابعاد کودتا را تبیین کنیم
اولین نیازی که در بدو ورود به ایران نبود آن را احساس کردم رسانه پر نفوذ و موثق است. بی بی سی هنوز نتوانسته جایگاه رادیویی خود را بیابه و پارازیتها و مشکلات داشتن ماهواره مزید بر علت شده که این رسانه هنوز راه درازی در پیش داشته باشه. روزنامهها و دیگر رسانهها به علت مشکلات نظارت و شمشیر توقیف از تبیین ابعاد آنچه میرود عاجزند. صدا و سیما در شهرستانها دارای ضریب نفوذ زیادی است، اخبار، آمارها و گزارشهای داده شده نه به طور گسترده ولی خزنده افکار مردم را از غیر ممکن و محتمل بودن تقلّب ۱۰ میلیونی متاثر میسازه، غیر از شهر رشت که دیوارها و برخوردهای مردم با دستبند سبز بسته شده به دستم نشان از زنده بودن روح امید در بین مردم داره، بقیه مردم شمال به یک بی حسّی دچارند. جو عمومی در شهرهای بابل، آمل، ساری ناامید کننده است، باور به کودتا کم کم رنگ باخته و مردم عموما به رای خری اعتقاد پیدا کرده اند. گرگان به سبب جمعیت نا همگون و وجود اقلیتهای قومیتی و مذهبی کمتر تحت تاثیر تبلیغات حکومت قرار گرفته، با این حال دیوارها سفید بود (نکته جالب اینه که در شب چهارم شعار نویسی، یک سری نوشته جدید دیگه از یک گروه دیگه مشاهده کردم). شهرهای ترکمن نشین شرق گرگان کماکان به سبب روحیه انزوا طلبی کمتر علاقهای به مشارکت نشان میدهند که در صحبتهای یومیه بارزا خودش رو نشون میده. مجموعا بعد از چند روز به این نتیجه رسیدم که تبیین ابعاد تقلّب و کودتا بهترین و سودمندترین کار ممکنه، شب نامه بهترین رسانه است که نسبت به شعار نویسی خطر کمتری هم داره، کافیه اتفاقات ۱۰ ساعت قبل از انتخابات تا ۲ روز بعدش روایت بشه، کافیه زجرهای رفته بازگو بشه، کفایت میکنه. دستبندهای سبز هم باید در بیاد، هیچ خطری کسی رو تهدید نمیکنه، من حتا تو دادگستری هم بازش نکردم، حتا تو گیت ورود و خروج فرودگاه هم حاضر نشدم از دستش بدم و برخوردها جالب بود، مردم اکثرا مثبت برخورد میکردند ولی از استفاده میترسیدند ولی به هر حال روزی چند نفر رو راضی به استفاده میکردم. حتا ماموران حراست مکانهای مختلف هم بعد برخورد نکردند، فقط یک بر تو رشت یه برخوردی صورت گرفت که به جمله به شما چه ربطی داره خاتمه پیدا کرد (جملهای که شدیدا معتقدم استفاده از اون باید گسترش پیدا کنه)
بالاخره برگشتم
بالاخره اومدم. اگه این پروژه لعنتی نبود حالا حالاها میموندم، اصلا یک چیزایی اینجا معنا داره، سر بلند میکنه به واجدین اونها هویت میده. خیلی چیزها عوض شده، خیلی چیزها بدتر شده، ولی یک چیزایی هست که تو مردم به وجود آمده که تکونت میده؛ اینکه اونها خودشون رو قادر به تغییر میدونند، اینکه بت خامنه ای، تخیل انگلیس پشت پرده و فوبیای آمریکای جهانخوار کم کم داره رنگ میبازه، اینکه مردم کم کم دارند نقش خودشون رو قبول میکنند، چه در ظهور استبداد و چه در استمرار آن و این اولین قدم در راه تغییر شرایط فعلیه. اینکه استبداد در خلا شکل نمیگیره، اینکه این درخت تنها در پناه غفلت ما ریشههای خود را تا اعماق وجود جامعه میدواند، اینکه انگلیس و آمریکا و اروپا وظیفهای در قبل دموکراسی بر عهده نخواهند گرفت اگر ما نگیریم.