فردا روز نبرد نهایی نیست، ولی جلوهای از قدرت مردم را در پیش چشمان این کوتاه قامتان را به نظاره خواهیم گذاشت، که بدانند که داشتن اسلحه و قدرتیای و پست فطرتی که به واسطه آن هر چه بخواهند بکنند برای حکومت کردن بر ما کافی نیست. خودشان هم واقفند، مثل روشنایی خورشید بر خودشان مبرهن است که نمیتوانند، تا الان نتوانستند و نخواهند توانست که اراده مریض خود را به مردم تحمیل کنند، این را فردا بار دیگر در پیش چشمانشان خواهیم نشاند. هر چه میخواهند بکنند، بگیرند، بکشند تجاوز کنند و تحدید کنند، نخواهیم پذیرفت، مساله دیگر فقط یک رای نیست، مشکل تفاوت جهان بینی موسوی و احمدی نژاد است، به بزرگی اختلاف دیدگاهی خامنهای و خاتمی است، تفاوت به وسعت اسلام منتظری و مصباح است
۱۳۸۸ شهریور ۲۶, پنجشنبه
فردا نشان خواهیم داد که تنها با قدرت متکی به فطرت پست نمیتوان حکومت را تحمیل کرد
۱۳۸۸ شهریور ۲۳, دوشنبه
این شاه هم خواهد رفت و روزی که زمزمه خواهم کرد: حالیا معجزه باران را باور کن
گاهی وقتها دلم میخواد برم سراغ کتابهای شعرم، مشیری یا کد کنی رو پیدا کنم (اخوان ثالث اصلا، مناسب الان نیست) و شروع کنم به خوندن، اشعاری که تو اوج اختناق سروده شدند، به یاد آینده آزاد، به یاد تنفس در آینده بدون استبداد. شاه رفت و رویای آنها به حقیقت پیوست. این شاه هم خواهد رفت، مطمئنم، معجزه اشعار مشیری این بشارت را به من میدهد، بهار بشارت داده شده را باور خواهم کرد:
باز کن پنجرهها را، که نسیم روز میلاد اقاقیها را جشن میگیرد و بهار روی هر شاخه کنار هر برگ شم روشن کرده است ... ... باز کن پنجره راای دوست هیچ یادت هست؟ که زمین را عطش وحشی سوخت؟ برگها پژمردند؟ تشنگی با عطش خاک چه کرد؟ ... ... حالیا معجزه باران را باور کن و سخاوت را در چشم چمنزار ببین ... ...
۱۳۸۸ شهریور ۲۲, یکشنبه
اینترنت قطع خواهد شد، پیام، کوتاه محدود خواهد شود،... از الان شروع کنیم، شبکهها را بنا کنیم، سهم خود را بر عهده گیریم
اینترنت قطع خواهد شد، سیستم پیام کوتاه محدود خواهد شد (اگر قطع نشود)، تلفنهای همراه با اختلال کار خواهند کرد (دوباره اگر قطع نشوند)، .... اینها اتّفاقاتی است که همه ما در روزهای آینده انتظار داریم، اینها روشهایی است که به کار خواهند بست تا ارتباط اجتماعی ما را که رمز موفقیت اعتراضات ماست را محدود سازند و راههای مبارزه: در درجه اول شبکه اجتماعی خود را بسازیم، کار بسیار راحتی است، مجموعه تحت نفوذ خود را سامان دهیم و اجازه دهیم در دسترس شبکههای دیگر قرار گیریم، به این وسیله توان آگاه سازی، اطلاع رسانی و بسیج عمومی را افزایش میدهیم، تلفن ثابت، مراجعه حضوری و .. از ابزارهای ماست. دست به تبلیغات عمومی بزنیم، کمی خطر دارد و هزینه که شاید لازم باشد برای تغییر هر کدم از ما گوشهای از آن را بر عهده بگیریم، و چیست ابزارهای ما: شعار نویسی بهترین روش که مخاطبین زیادی را شامل میشود، پخش اعلامیه که حجم بیشتری از اطلاعات با دقت بیشتر. برای شروع این کار فردا دیر است، از همین امشب. هر لحظهای میگذرد یک لحظه به از دست دادن امکانات اطلاع رسانی نزدیک میشویم
۱۳۸۸ شهریور ۱۷, سهشنبه
طنین صدای من است که حکومت خواهد کرد، تا آن روز به سخن دیوارها گوش فرا دهید
بشنوید، برمیگردم، اولین فرصت، برمیگردم تا حضور داشته باشم بدون اینکه معتقد باشم موثر بودن فقط در حضور داشتن است، برمیگردم که اسلحه دست بگیرم، یک اسپری سبز یا سیاه، چه فرقی میکنه، مهم محتوایی که میخوام در قالب آن بگنجانم، که با حنجره دیوار فریاد بزنم، تا بگذرم حنجره خودم استراحت کند، خستگی از بند بند بیرون کند تا بهانهای نداشته باشد برای جمعه، برای روزی که طنین فریاد من و هزاران نفر همانند من است که حکمرانی خواهد کرد، همان طور که شما خواسته اید، آخرین جمعه ماه رمضان؛ روز آزادی. مگر شما نخواستید، مگر مشخصش نکردید برای همین مقصود، آزادی. من هم همین خواهم کرد، مشت گره خواهم کرد بر علیه فاسد زمان، بر علیه مستبد حاضر، قاتل برادرانم، خواهرانم. تا آن روز به وکالت از من دیوار سخن خواهد گفت، گوش فرا دهید....
۱۳۸۸ شهریور ۱۵, یکشنبه
آقا بابک داد، بخوان
خیلی مختصر و خلاصه در جواب بابک داد که خواهان عبور اصلاح طلبان از موضع گیریهای اکنون خود هستند:
جنبش ما یک اتاق فکر دارد و یک عده مشخص رهبر و ما (مردم)। عاقلانهترین کار این است که هر کس وظیفه خود را انجام دهد، اتاق فکر تولید استراتژی کند، رهبران رهبری کنند و ما در مسیر آنها گام برداریم (تا زمانی که به خواهشهای ما گام میزنند)، دوستانی همانند بابک داد هم اگر میخواهند بخشی از جنبش ما باشند بهتر است موثر بودن را از امسال حنیف مزروعی فرا بگیرند (بی ادعا و موثر که به جای لاف گام میزند) که اگر میخواهند راه دیگری پیش بگیرند بهتر است رنگ دیگری انتخاب کنند و در سایه آن هر طور که میخواهند تئوری پردازی کنند تا شبهه اختلاف افکنی پیش نیاید
۱۳۸۸ شهریور ۱۳, جمعه
این تخت و سریر به بادی بند است که اگر نیک بنگرید نسیم را احساس خواهید کرد
"آدمهای کوچک و کوتوله مثل ما حتا در روی تریبونهای شلوغ هم جایی برای خود پیدا میکنند، اگر روی تریبون نشد پس زیر تریبون، ولی روبروی تریبون هرگز، چون در مقام مخاطب برای ما بازی نا مطلوبی در خواهند آورد" طبل حلبی، اثر جاودانه گونتر گراس روایت بالا طعنه ایست به دوران استبداد هیتلر و به اندیشهای که کوچک مردان به دستاویز آن بر کرسی هایی که متعلق به آن نیستند تکیه میزنند. کوچک مردان هراس دارند از انسانهای بلند قد که در سایه آنها دیده نمیشوند، در پناه همکاری آنها به حساب نمیایند و ناچارند در بازی به ایفای نقش پردازند که اگر چه برای جامعه به صلاح است ولی نا مطلوب آنهاست، چون به قانون آنها نیست. در سرزمینی که کوتاه قدان حکومت دارند جایی برای دیگران نیست، یا ساکت میشوند و به قانون آنها گام برمیدارند یا به خشنترین طریق ممکن حذف میشوند که طریقه دیگری نیست که به استیلا و استمرار حاکمیت آنها منجر شود، تحدید میشوند، دستگیر میشوند و شکنجه و اگر ممکن باشد برای همیشه حذف و این است روایت سرزمین ما. کوتاه قامتانی که به سبب یک انقلاب کور بر کرسی هایی تکیه زدند، گام به گام در پناه بی مسئولیتی ما پیش آمدند و در نهایت کردند آنچه را که مدتها برایش نقشه کشیدند. حجاریان از نسل این بلند قدان است، از نسل مردانی که میاندیشند، از نسل کسانی که بیشتر از قرار گرفتن بر تریبونها و تکیه زدن بر کرسیها در اندیشه به صلاح پیش رفتن این جایگاه هستند، از نسل کسانی که در پناه آنها کوتاه قامتان احساس امنیت نمیکنند، پس حذف میشوند. ولی سخنی با این کوتولههای نسل ما: بخوانید و بدانید که تاریخ هیچ گاه بر قانون شما دوام نیاورده، برگ برگ تاریخ گواه من است که در نهایت عدالت خود را بر جبری که به واسطه آنچه شما کرده اید تحمیل خواهد کرد، این سریر و این تخت که اکنون حامل شماست به بادی بند است که اگر نیک بنگرید نسیم آن را بر گونههای خود احساس میکنید. حجاریان و تاج زاده نمایندگان یک نسل اند، نمایندگان یک تفکر، اندیشه، اندیشهای که حصر را بر نمیتابد که آگاهند که حصر دیگران نیست که به رشد آنها منتهی شده باشد، تفکری که ظلم را نمیخواهد که بوضوح میبیند که سرنوشت ظالمان چه گونه بوده است، تحدید شاید، ولی نابود نخواهند شد و در نهایت به پشتوانه ما بر خواهند خواست، رشد خواهند کرد و رشد خواهند داد و آن روز بهراسید از آنچه که ما به عنوان سرنوشت بر شما رقم خواهیم زد، البته که نخواهیم کرد آنچه را که شما بر ما میکنید، ولی چنان غل و زنجیری بر شما استوار خواهیم ساخت که تا دنیا دنیاست ساکن بمانید و نظاره گر
۱۳۸۸ شهریور ۱۱, چهارشنبه
دم خروس هویدا را با قسمی نتوان کتمان کرد، آگاهیم به آنچه بر ابطحی عزیز میرود
ابطحی میگرید، ابطحی اعتراف میکند، متهم میکند، شکایت میکند، اظهار ندامت میکند، با خانواده خود دیدار میکند و به کسری از زمان عکسهای آن صحنه اینترنت را در مینوردد، وبلاگ را از زندان به روز میکند و بر طبل دروغین اعترافات ساختگی میکوبد و..... . واقعا چه اهمیتی دارد حکومت از بین این همه کارتهای در دست همه بازی خود را بر این کارت متمرکز کند، مگر عطریانفر اعتراف نکرد، مگر شریعتی اعتراف نکرد، مگر حجاریان ناتوان از انکار نمیتوانست بار این صحنه پردازی دروغ را بر دوش بکشد. نگفته پیداست که هدف حکومت در وجه اول تخریب شخص ابطحی، رئیس دفتر محمد خاتمی، از نزدیکترین یاران وی است که بقیه اهداف از این هدف میگذرد و مبرهن است که هر گونه سؤ ظن به ابطحی و تخریب وی همسویی با حکومتی است که ذات آن بر همگان به قول معروف اظهر من الشمس است، ابطحی خائن نیست، پشیمان از گذشته خود نیست، تواب نیست و این موضوع را آینده ثابت خواهد کرد، اینکه حکومت بعد از هر اعتراف به انفرادی منتقلش میکند و در هر دیدار با خانواده نگهبان میگمارد شاهد این امر است، ولی چرا ابطحی؟ هنگامی که دادگاههای نمایشی حکومت با تبلیغات زیاد مردان رئیس جمهورمان را با وضعیت خفت بار به صحنه نمایش آورد تنها یک هدف داشت: مسموم سازی افکار عمومی جامعه علیه اصلاح طلبان و تخریب و در پی آن کندن این غده مزاحم. برنامه زیبا چیده شده بود و صحنه آرایی بی نقص، وظیفه هر چرخ دنده به دقت تعریف شده بود و انتظاری جز نتیجه مطلوب از آن نمیرفت. همه چیز طبق برنامه بود غیر از واکنش مورد انتظار: بلافاصله بعد از پایان نمایش مسخره خاتمی با ادبیاتی که کمتر از وی انتظار داشت به بانیان آن تابید و موسوی با بیانیهای که سالها باید به عنوان سندی شایان حفظ گردد آن را نقش بر آب کرد. جهت گیریهای نیروهای نظم گرفته در جبهه تغییر و در پی آن افکار عمومی جامعه رشد و افزایش اقبال به نیروهای حاضر در آن دادگاه را نشان میداد و این مطلوب حکومت نبود. حکومت برای فتح سنگر احتیاج به تخریب اولین جایگاههایی را داشت که به دست آورده بود که بدون آن پیشرفت غیر ممکن یا حداقل سخت میگردید، بر تخریب آنان اصرار کرد و سناریو در پی سناریو اجرا کرد و چه کس مناسب تر از ابطحی. روحانی خوش برخورد و خوش پوش و فعال و در عین حال یک نیرو اجرایی فاقد تجربههای لازم در زمینههایی همانند جنگهای روانی. در این مورد هم حساب نکته سنجیهای خاص وی را نکرده بودند که چه گونه با بیان یک کلمه سناریو ۲ ساعته را به گند میکشد. به هر حال، این بازی با ابطحی شروع شد و ادامه پیدا خواهد کرد تا حکومت احساس کند به نتیجه مطلوبی که پله گامهای بعدی است دست یابد. برنامه ریزی حکومت بر مبنای برخوردهای تند ناشی از احساسات ما قوام یافته که تا بدین جای این بازی، انعکاس اندک واکنشهای ناصواب در سایه مجموعه رفتارهای شایسته و عاقلانه مجموعه نیروهای فعال، چه در سطح رهبران، چه بطن جامعه، گم شده است. قطعاً آنچه که دیشب دختر آن بزرگ مرد در مورد به روز رسانی وب نوشت از پدر نقل کرد را باور نخواهیم کرد و هر آنچه در آینده نزدیک بیان خواهد شد تا حکومت بداند و بفهمد که دوم خروس هویدا از پشت پرده به قسمی کتمان نخواهد شد