موضوع این نوشته این نیست که بخواهم به دوستان اثبات کنم که منظور خبرنگار روزنامه اعتماد تنها یک مصداق از بین باقی مصادیق (سیاوش، دکتر شریعتی، جلال آل احمد، ...) بود یا خیر، بحث من دقیقا این است که بیایید اصلا به اشتباه فرض کنیم که منظور مصاحبه کننده این بوده که تاکید کند که این قبیل اسطوره ها، دیگر جایگاه سابق را در میان نسل جوان و دانشجویان ندارند، مشکل چنین مطلبی چیست؟ مگر غیر از این است که دوستان به اصطلاح ارزشی که روزانه در مورد بحران فرهنگی و فاصله گرفتن جوانان از ارزشهای دینی هشدار میدهند؟ چرا پس از یک چنین دیالوگ ساده و گفتگوی گذرایی در این مورد، میخروشند؟ دوستان معتقدند که اسطورهای بنام سیاوش، نقش خاصی در زندگی جوانان بازی کند؟ معتقدند که "امام حسین" و "محرم" همان تاثیری را در زندگی مردم دارد که فرضا چهل سال قبل داشت؟ فضای جامعه را نمیبینند؟ دوستان محرم تشریف میبرند بیرون و حال و فضای خیابانها و دستهها را ندیده اند؟ با غیر حلقههای خود، ارتباطی برقرار میکنند؟ اصلا چشم دارند و قوه تشخیص؟ مگر همفکران همین دوستان، روزانه در منابر و مساجد بابت تغییر ذائقه ملت هشدار نمیدهند و این را دستاویز هزار حمله نمیکنند؟ همین تغییر فضا را بهانهای نکرده اند برای تخصیص منابع به قصد تبلیغ و ایجاد نهادهایی برای امر به معروف و نهی از منکر؟ الان بیان چنین موضوعی، مخصوصاّ در قالب یک گفتگوی آسیب شناسانه، دقیقا به چالش کشیدن کجای مقدّسات است؟ الان اگر دوستان به دروغ میگفتند که اقبال جامعه به امام حسین بیشتر از فرضا ۴۰ سال قبل است، این خدمت به مذهب بود؟ خدمت به مکتب فکری امام حسین بود؟
دوستان میبینند و میدانند که "رنگ باختگی اجتماعی باورهای مذهبی و ملی" یک واقعیت واضح و مسلم است، میبینند که گزارههای مذهبی، در قیاس، بسیار کم تاثیر تر در جامعه حضور دارند، منتها بحث اول و آخرشان درای مقوله این است که دنبال بهانهای میگردند تا یک مطبوعه اصلاح طلب دیگر را به چهارمیخ بکشند (فرض کنید بدتر از این را یک نشریه اصولگرا زده بود، چه میشد؟) دوستان مذهب برایشان کارکرد توجیهی دارد، امام حسین کارکرد ابزاری دارد، استفاده میکنند تا سرکوب کنند، و دقیقا این یکی از دلایلی است که دیگر نسل جوان، مثل سابق، به این گزارهها چندان اقبالی نشان نمیدهد. دوستان ادعای "آزادی خواهی"شان گوش فلک را کار کرده، روزانه از حق شیعیان یمن و بحرین و از مصائب شیخ سلمان در بحرین و شیخ نمر باقرالنمر در عربستان مینویسند و در سوگ سرکوبشان فریاد واسفا سر میدهند، غصه سیاه پوستان آمریکا و مسلمانان انگلیس را میخورند (که بسیار کار پسندیدهای میکنند)، منتها مشکل آنجاست که بعد که به کشور و حوزهٔ تسلط فکری خودشان که میرسند، یک چنین اشارهای به واقعیتی که خودشان به آن معترف اند را هم تحمل نمیکنند و با همه ابزارها اخلاقی و غیر اخلاقی، قانونی و غیر قانونی، آن را چماقی میکنند برای انتقام.
موضوع مصاحبه اعتماد: روزنامه اعتماد یک مصاحبه با محوریت "سبک زندگی و فعالیتهای دانشجویی در دهه پنجاه و مقایسهاش با امروز" با ابراهیم اصغرزاده انجام داد که در بخشی اش، ضمن تمرکز به نقش اسطورهها در سبک زندگی، اصغرزاده در بخشی از این گفتگو میگوید: «نسل امروز از چنین منابعی برخوردار نیست. منابع زمان ما هم برایشان پذیرفته نیست، چه بسا چندی پیش مشاهده كردیم كه با جملات دكتر شریعتی طنز میساختند و بین یكدیگر منتشر میكردند. اما با این وجود نمیتوان گفت كه اسطورهسازی ازبین رفته است بلكه مساله اصلی تعیین مصادیق است. اكنون اینطور نیست كه این اسطورهها یكسان باشند بلكه ازهم منفكاند. اما نمیتوان از نقش اسطوره در فرهنگ جامعه دست كشید. در این باره ما امام حسین(ع) را داریم به عنوان نمونه و به عنوان فرهنگ مذهبی و سیاوش را در فرهنگ ملی كه هیچ یك از اینها را نمیتوان از جامعه گرفت.» و سپس خبرنگار روزنامه اعتماد میگوید: «اما این اسطورهها هم به نظر میرسد رنگ باختهاند و برای نسل امروز آنقدری که شما میگویید اهمیتی ندارند...» و اصغرزاده هم جواب میدهد: « ما به دنبال این سوال نیستیم...»